شهر شام
شام است اینجا و یکی نیست که دَستم گیرد
یا که از دست ستمکار شَرارَت گیرد
***
همه قافله را پشت در شهر ،نگه می دارند
تا که آزین بکنند و به ستمکاری خود، می بالند
***
تا که بگشوده شود درب ، خدا میداند
چه شود داخل این شهر ، خدا میداند
***
همه اهل حرم را به صَفی، می بردند
مردمان گرگ صفت دور و برم می غُرند
***
هر یکی چنگ زنان ، زوزه کشان ،حمله کُنان
چنگ بر صورت یک دخترَکی موی کَنان
***
وای از رهگذر کوی یهودی، که مَرا
خوانده خارج ز مسلمانی، مَرا
***
توی بازار میان بَرده ها
برد ما را ،در میان مُرده ها
***
مجلس شُرب نجاست، از قَفا
تیر آخر بود بر آل عبا
***
ضربه های چوب بر دندان دوست
هرچه او خواهد همان باشد، هموست
***
لیک اینک مکر وحیله شد خموش
مَکر او ماکر ز هر مَکرو خُروش
تقدیم به اسرای کربلا
[ یکشنبه 92/9/17 ] [ 2:30 عصر ] [ داوود ]
نظر